اشاره بدرخت طوبى و درخت زقوم
اشاره بدرخت طوبى و درخت زقوم
علم و قدرت و ارادت که مبادى ایجاد افعالاند خلق را سه صفت مختلف است و خداى تعالى را هر سه یکى، اما باعتبارات مختلف که به نسبت با عقول خلق باشد سه نماید. وجود در ضمایر ما که نسبتى با عالم امر دارد اگر تصور صور معقول یا محسوس کنیم آن صورت از آن روى که تصور کردهایم معلوم ماست و ما بآن عالم باشیم، و از آن روى که ایجادش کردهایم مقدور ماست و ما بر آن قادر باشیم، و از آن روى که ما بخواستیم متصور شد مراد ماست و ما بر آن مرید باشیم، پس معلوم و مقدور و مراد ما هر سه یکى باشد. در این صورت علم و قدرت و ارادت متحد شود. همچنین جملگى موجودات به نسبت با علم و قدرت و ارادت او تعالى همین حکم دارد. پس هر سه صفت او را متحد شود بلکه واحد بود. و کسى که بعلم او عالم بود و بقدرت او قادر و بارادت او مرید، چنانکه در حال اهل بهشت گفتیم و چنانکه در خبر آمده است «کنت سمعه الذى بى یسمع و بصره الذى بى یبصر» 1 حکمش همین بود، «اطعنىاجعلک مثلى و لیس کمثلى شىء» 2. پس هر چه ارادت او بآن تعلق گیرد هم در حال موجود شود یعنى تمنى و وجدانش یکى بود. و این معنى مثل درخت طوبى است در بهشت که هر چه بهشتیان آرزو کنند آرزوى ایشان دفعة واحدة بر آن درخت طوبى حاصل باشد و در پیش ایشان حاضر آید، طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ 3. و بازاء این حال کسانى را که این سه صفت اقتضاء تکثر کند بحسب هر یکى نوعى از ناکامى و عذاب تولد کند، انْطَلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ شُعَبٍ لا ظَلِیلٍ وَ لا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ 4. پس بجاى درخت طوبى ایشان را درخت زقوم باشد، إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ طَلْعُها کَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّیاطِینِ 5. طلع ابتداء وجود تخم است که سبب انبات درخت باشد، و رءوس الشیاطین اهواى مردیه، «ان الشیاطین لتجرى من ابن آدم مجرى الدم فى العروق» 6 و رءوس ایشان مبادى اهواى انفس باشد. پس مبدأ هواى نفس مبدأ انبات این درخت است و منشأ اهل هاویه.
یادداشتها
(1)- گوشش باشم که با من بشنود و چشمش که با من ببیند. (حدیث قدسى)
(2)- مرا فرمانبر، تا ترا نمونه خویش سازم و هیچ چیز مانند من نیست.
(حدیث قدسى)
(3)- خوشا بر ایشان و سرانجام نیکو. (رعد 13/ 29)
(4)- بسوى سایبان سه شاخهاى بروید، که نه سایهاى دارد (که در آن خنک شوید) و نه از آتش بازمیدارد. (مرسلات 77/ 31)
(5)- براستى که آن درختى است که از دل دوزخ برآید، شکوفههایش گویا سرهاى دیوان است. (صافات 37/ 65)
(6)- براستى که شیطانها در رگهاى فرزندان آدم همچون خون روانند.
(حدیث)